مثل دو کوه، ساکت و سنگین کنار هم،
سر روی شانههای هم و سوگوار هم
ما هر چه میکشیم از این عشق میکشیم
کاری نداشتیم وگرنه به کار هم
قسمت نبود پیچک آغوش هم شویم
دسته گلی شدیم، به روی مزار هم
داراییام تو بودی و من هم نداریات،
یک عمر ساختیم به دار و ندار هم
حالا کنار جاده به این دلخوشیم که
دستی تکان دهیم برای قطار هم
منظومهی من و تو به پایان رسیده است
سیارهمان چه دور شده از مدار هم
یک روز میرسد که شبیه غریبهها
سنگین و سخت میگذریم از کنار هم
| بهروز آورزمان |